بسته آموزشی فارسی سوم دبستان

داستان درباره پسربچه‌ای به اسم راسل است که تصمیم دارد در حیاط خانه جدیدیشان که یک درخت تنومند دارد، یک خانه درختی بسازد. او فکرش را به پدرش می‌گوید و قرار می‌شود آنها باهم ساختن خانه را شروع کنند. خانه تمام می‌شود اما دقیقا آن چیزی نیست که نقشه‌اش را کشیده بودند. راسل راضی است و خیلی هم خوشحال تا این که یک روز از پنجره خانه درختی می‌بیند که در حیاط خانه همسایه کارگران یک خانه درختی خیلی خیلی زیباتر و مجهزتر از مال آنها ساخته‌اند….

این کتاب با داستان ساده و زیبایش به کودکان می‌آموزد که همیشه و همه‌جا قدر داشته‌های خود و مهر و محبتی را که میان آنها و اعضای خانوادشان جریان دارد، بدانند و هیچوقت حسرت دارایی دیگران را نخورند.

این کتاب مجموعه‌ ای از داستان‌ های خرس بزرگ و خرس کوچک با عنوان‌ های «خوابت نمی‌ برد، خرس کوچولو»، «من و تو، خرس کوچولو»، «آفرین، خرس کوچولو»، «بیا برویم خانه، خرس کوچولو» و «خوش بخوابی، خرس کوچولو» است.

‎در واقع هر یک از این داستان‌ ها به مهارت‌‎ ها و ترس کودک می‌پردازد، ترس از تاریکی و تنها خوابیدن، کمک کردن به دیگران، ایستادن در برابر مشکلات و حوادثی که برای کودک رخ می‌ دهد و… ‎خرس کوچک به همراهی خرس بزرگ در برابر رویداد‌های زندگی می‌ ایستد و خرس بزرگ به او در حل مشکل کمک می‌ کند. این کتاب از جلد سخت و صفحات داخلی تمام گلاسه است و تصویرسازی‌ ها به خلاقیت کودک کمک می‌ کند.

کتاب خداحافظ راکون پیر نوشته‌ی کلر ژوبرت نویسنده‌ی فرانسوی تبار است که هم اکنون در ایران زندگی می‌کند و می‌نویسد. این کتاب، کتابی مصور، مناسب کودکان است که خود ژوبرت آن را تصویرگری کرده است. داستان خداحافظ راکون پیر داستانی درباره‌ی حیوانات است که در جنگل می‌گذرد. یک مادر خرگوش که در حال به دنیا آوردن فرزندانش است، شش بچه را به دنیا می‌آورد و متوجه می‌شود که بچه‌ی هفتم حاضر نیست خارج شود و نمی‌خواهد به دنیا بیاید. پدر خرگوش به سراغ راکون پیر می‌رود که در جنگل فردی با تجربه و دنیا دیده محسوب می‌شود. راکون پیر نزد مادر خرگوش می‌آید و شروع می‌کند به تعریف کردن از زیبایی‌های این دنیا. خرگوش هفتم با شنیدن حرف‌های زیبای راکون پیر تصمیم می‌گیرد که به دنیا بیاید. پدر و مادرش نام او را تک می‌گذارند. تک و راکون پیر برای همدیگر دوست‌های خیلی خوب می‌شوند و تک همیشه سوالات خود را از راکون پیر می‌پرسد اما روزی می‌رسد که راکون پیر…

قلدری و زورگویی جزو رفتارهای مخرب و فراگیر بین کودکان است. هر چند، بسیاری از کودکان نمی‌توانند به تنهایی با این آزار اذیت‌ها مقابله کنند. کتاب «دیگر از قلدرها نمی ترسم!» با تصویرهای دلنشین سعی می‌کند نشان دهد چه زمان، چرا و چگونه زورگویی اتفاق می‌افتد و چطور می‌شود در مقابل آن ایستادگی کرد. کودکان با خواندن این کتاب روش‌های صلح‌آمیز و بدون خشونتی را یاد می‌گیریند که بتوانند از خودشان دفاع کنند. کودکان به کمک بزرگترها می‌توانند کاری کنند که مدرسه ها و محله ها از قلدرها و زورگو‌ها پاک شوند.

کتاب درخت بخشنده، اثری نوشته‌ی شل سیلوراستاین است که اولین بار در سال 1964 به چاپ رسید. «روزی روزگاری درختی بود و پسر کوچولویی را دوست می داشت» و این چنین داستانی پراحساس آغاز می‌شود. این داستان سرشار از ادراک، توسط شل سیلوراستاین، نویسنده و تصویرگر خوش ذوق و همه فن حریف نوشته شده است. پسرک هر روز پیش درخت می‌آمد تا از سیب‌هایش بخورد، از شاخه هایش آویزان شود و تاب بخورد و زیر سایه‌اش بخوابد. و درخت خوشحال بود. اما با گذر زمان، پسرک بزرگ می‌شود و از درخت چیزهای بیشتری می‌خواهد و درخت، می‌بخشد و می‌بخشد و می‌بخشد. درخت بخشنده، داستانی لطیف و تأثرانگیز است که نور همدلی در جای جای آن می‌درخشد. شل سیلوراستاین، داستانی تمثیلی برای همه‌ی سنین خلق کرده و در آن تصویری تأثیرگذار از هدیه‌ای به نام بخشیدن و ظرفیت عشق ورزیدن ارائه می‌دهد.

روزی، سگ سیاه به دیدن خانواده‌ی هوپ می‌آید. آقای هوپ، نخستین کسی است که او را پشت پنجره‌های خانه می‌بیند و متعجب و متوحش از بزرگی سگ، به پلیس تلفن می‌کند. افراد خانواده، یکی پس از دیگری متوجه حضور او در نزدیکی خانه می‌شوند، در حالی که بزرگی سگ به چشم هرکدام از اعضای خانواده متفاوت است.

کوچک‌ترین عضو خانواده، که فسقلی صدایش می‌زنند، شهامت آن را دارد تا با سگ سیاه رو‌به‌رو شود. او، از خانه بیرون می‌زند، در حالی که خانواده‌‌اش وحشت‌زده، در تلاش‌اند تا مانع او شوند. فسقلی، آوازخوان و دوان‌دوان به همراه سگ بزرگ در جنگل به راه می‌افتند…

«سگ سیاه»، ذهن مخاطب را به سمت و سوی حزن و افسردگی و یا حتی ترس سوق می‌دهد. نام خانوادگی هوپ به معنای امید، بی‌دلیل برای این خانواده انتخاب نشده است. این کتاب با تصویرگری ویژه‌ی‌ خود خالی از تفکر و تعمق نیست.